متن مداحی شهادت حضرت زهرا

دارو ندار علی

همیشه یار علی

خطبه به خطبه بگو

از اعتبار علی

صدای علی صدای تو زهرا

تموم خلقت برای تو زهرا

برا همسایه هاس دعای تو زهرا

یا زهرا

علی خورشیده و تو ماه ولایت

به تو خیره شده نگاه ولایت

اولین شهیده ی راه ولایت

زهرا انسیه الحوراء

تویی آسمان ترین

تویی زهره زمین

تویی خیرالنساء

همسر حبل المتین

محور حقی و دختر رسولی

فاطمه، انسیه، حوارء و بتولی

به عبادت ما تو مهر قبولی

یا زهرا

دل تو خونه و چشای تو دریا

می پیچه صدای خطبه تو زهرا

«ان یکاد» می خونه برای تو مولا

زهرا انسیه الحوراء

ای کوثر کثیر

ای همسر امیر

مادر! روز جزا

دست من رو بگیر

غم نداره شیعه تو روز قیامت

وقتی مهر شماست برات شفاعت

دل مارو بخر با یه عنایت

یا زهرا

وجود عرشی و امید رهایی

شوکت و شان تو جلال خدایی

زهرا انسیه الحوراء

نمی شه باورم

رفتی ای یاروم

من رو تنها نذار

با چشای ترم

رفتی و علی بی تو خونه خرابه

سلام همسرت دیگه بی جوابه

زندگی بی تو شبیه سرابه

یا زهرا

می بینم که اسیر دست خزونی

خیلی زود تموم شد بهار جوونی

علی رو می کشه این قد کمونی

زهرا انسیه الحوراء

مهر تو در دلم

سرشته با گلم

از شوق تربتت

عمریه که بی دلم

تویی مادر امت رسول الله

اسوه ی زنان عالمی ولی آه

بهار عمر تو چرا شده کوتاه؟

یا زهرا

یه نگاهی کن ای آرام دل و جان

دعا کن برا ما ای کوثر قرآن

قبر تو تا به کی از دیدها پنهان؟

زهرا انسیه الحوراء

حماسه های فاطمی(ایام شهادت حضرت زهرا س)


تویی تو صبح و مصابیح در نگاه تو پنهان

و مهر و ماه به تصریح در نگاه تو پنهان

که واژه واژه ی تکبیر در سکوت تو پیدا

و دانه دانه تسبیح در نگاه تو پنهان

و سوره سوره ی قرآن ، میان جان تو جاری

و آیه آیه به تشریح در نگاه تو پنهان

و عشق، مبهم در پرده ماند بود اگر تو ...

که رو نمودی و توضیح در نگاه تو پنهان

دلت اگر چه نمی دید عشق غیر علی را

سکوت کردی و ترجیخ در نگاه تو پنهان

چه غم برای در خانه ی شما که بسوزد

علی در است و مفاتیح در نگاه تو پنهان

نشسته بود نمازت کنار حیدر و ...دردی

پیمبرانه به تلویح در نگاه تو پنهان!

تو مادر همهی قصه های خوب خدایی

بسا اشاره و تلمیح در نگاه تو پنهان

و چند قرن زمین ، مشق اشتباه نوشته

تو آسمانی و تصحیح در نگاه تو پنهان

ایام شهادت حضرت زهرا (س)

سلام علت اصلی امر خلقت من

سلام سایه ی لطف همیشه بر سر من

سلام مادر شیعه ؛ سلام مادر من

برهنه پوش صفاتم لباس می خوام

فقیر خانه ی ذاتم اساس می خواهم

کرامت از در و دیوار خانه اش می ریخت

برای شیعه دل مادرانه اش می ریخت

دوباره کوثر رحمت به جوش می آید

صدای بخشش مادر به گوش می آید

دوباره آیه انفاق می زند لبخند

به دست سائل خود داده است گردن بند

نگاه سائل خورشید مات و حیران شد

هوای شوق وزید و مدینه باران شد

در آسمان خجالت به پای ماه افتاد

به سمت مسجد خورشید باز راه افتاد

سلام حضرت خورشید؛ روز عید شده

شب سیاه من امروز رو سپید شده

دل زمینی من در تلاطم افتاده

ببین که عرش چه در دست فرش خود داده

دوباره ابر به چشمان آفتاب نشست

هوای گریه وزید و دل من مدینه شکست

دوباره زیر لبش سری از مگوها گفت

دوباره پیش همه هی فدا ابوها گفت

بین الحرمین

http://golehnarges.persiangig.com/beinolharamein.jpg


اشعاری در وصف امام حسین(ع) در دهه اول محرم


خدایا پیکرم آتش گرفته

دل غم پرورم آتش گرفته

شهادت نامه را با خون نوشتم

ولیکن دفترم آتش گرفته

خودم دیدم کنار قتلگاهم

که قلب مادرم آتش گرفته

خودم دیدم کنار نهر علقم

لب آب آورم آتش گرفته

خودم دیدم که از تیر سه شعبه

گلوی اصغرم آتش گرفته

خودم دیدم سکینه داد می زند

که عمه چادرم آتش گرفته

الا ای خواهرم زینب کجایی

لباس دخترم آتش گرفته

ز هرم ناله هل من معینم

صدایم، حنجرم آتش گرفته

  شاعر: سید مجتبی شجاع 

******************* 

دل مردان خدا راست ز تو نور حیات یا قتیل العبرات

  شده محکم ز مناجات تو ارکان صلات یا قتیل العبرات

  بابی انت و امی گل گلزار رسول راحت جان بتول

  مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات یا قتیل العبرات

  ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق ای قرار دل عشق

  چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات یا قتیل العبرات

  شاعر: عباس خوش عمل کاشانی

  *****************

تا خیمه‌ي تقرّب تو پر کشیده ایم

تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم

  آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست

در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم

  با عطر سیب پیرهنت مست می شویم

شیدائی قبیله‌ي عشق و عقیده ایم

  دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم

وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم

  در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم

عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم

  لب تشنه ایم و در صف پیکار می‌رویم

وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم

  کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟

با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم

  جان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم

در کربلا حماسه‌ي عشق آفریده ایم

  هفتاد و دو صحیفه‌ي با خون نوشته ایم

هفتاد و دو کتیبه‌ي در خون تپیده ایم

  در جسم ما هنوز تب جانفشانی است

«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم

  خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو

بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم

شاعر: یوسف رحیمی

  *******************

تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست

خورشید گلی از چمن حنجر توست

شب وقف مدار چشم هایت مولا

صبح، آینه ی دستِ بهارآور

 توست شاعر: شعر محمدحسین انصاری نژاد

***************************

هم آیه و هم کتاب می گفت حسین هم لیلی و هم رباب می گفت حسین

اعضاء و جوارح قتیل ره عشق

در خون خودش خضاب می گفت:حسین

شاعر: رجب جعفری

*****************************

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

  تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

  از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع

هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین

  هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی

اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

  داغ علی اصغر و عباس و اکبرت

غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

  از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ

انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین 

بر نیزه در مقابل چشمان خواهری

گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

  سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات

هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات

  شاعر: .....

**********************

ادامه نوشته

شعرهای سعدی


دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را   تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود   کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او   تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را
گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم   جان سپر کردند مردان ناوک دلدوز را
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست   بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
عاقلان خوشه چین از سر لیلی غافلند   این کرامت نیست جز مجنون خرمن سوز را
عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست   کان نباشد زاهدان مال و جاه اندوز را
دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم   ریسمان در پای حاجت نیست دست آموز را
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست   در میان این و آن فرصت شمار امروز را

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را   الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را
قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد   سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی   دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم   تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید   دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را
باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن   تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
از سر زلف عروسان چمن دست بدارد   به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را
سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان   چون تأمل کند این صورت انگشت نما را
آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت   که سراپای بسوزند من بی سر و پا را
چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان   خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را
همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن   خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند   به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را
هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را   قل لصاح ترک الناس من الوجد سکاری